1.امروزه سخنگفتن از «عمق استراتژیك جمهوری اسلامی ایران»یا گفتمان انقلاب اسلامی، راحتتر از سه سال پیش است، چون شاخصهای ملموسی در شمال آفریقا، در خلیج فارس و در حوزههای مرتبط و پیرامونی وجود دارد كه مؤید آن است. دیگر نیاز نیست در اتاقهای دربسته بنشینیم و نظریهها را بررسی كنیم؛ كافی است شاخصها را در عمل و از دیدگاه كسانی ببینیم كه نقشآفرینان این تحولات هستند.
از تونس در شمال آفریقا تا یمن در جنوب خلیج فارس، وقتی با بازیگران تحولات اخیر صحبت میكنیم، همه معتقدند كه انقلاب اسلامی ایران و گفتمان آن تأثیر عمیقی بر آنها گذاشته است. در تونس آقای راشد الغنوشی كه زمانی به جرم نوشتن كتابی دربارهی اندیشههای امام خمینی رضواناللهعلیه زندانی شد، در موج بیداری اسلامی و پس از سالهای متمادی از زندان آزاد شد و بدون اینكه فرصت ساختاردادن به تشكیلات جدیدی را داشته باشد، ذینفوذترین مقام را پیدا كرد.
جوان انقلابی مصری: در مذاكرات هستهای شما اولاً میدیدیم سه چهار جوان ایرانی یك طرف نشستهاند و شش كشور، طرف دیگر. یك در مقابل شش !ثانیاً مذاكره كه تمام میشد، نمایندهی ایران حرفش را با اقتدار میزد. طرف مقابل هم تهدید میكرد. اما در كمتر از شش ماه میدیدیم ایران سانتریفیوژهای نسل جدید را نصب كرد.
جمعبندی حاصل از حرفهای برخی مقاماتی كه اكنون در مصر هستند و طی انقلاب این كشور روی كار آمدهاند و حتی برخی بازیگرانی كه ممكن است امروز در ویترین تحولات مصر دیده نشوند نیز همین است. كسانی كه معاصر با نسل اول انقلاب اسلامی بودند و عمدتاً در سطوح نخبگی و مبارزهی سیاسی مطرح از اندیشههای حضرت امام متأثر هستند و نیز نسل جدید كه در یك دههی گذشته به دلیل انقلاب عمیق در حوزهی ارتباطات و رسانه امكان دسترسی بیشتر و فهم تحولات در داخل ایران و دریافت پیامهای انقلاب اسلامی را داشتهاند، هركدام به دلایل مختلفی از جمهوری اسلامی ایران تأثیر پذیرفتهاند.
2.یكی از اعضای ۱۰ یا ۱۲ نفرهی گروه اصلی جوانان میدان التحریر مصر كه مردم را با استفاده از شبكههای اجتماعی برای تجمع در این میدان دعوت كردند، تعبیر جالبی را به كار میبرد و میگفت: انقلاب اسلامی در ایران یك حركت محتوایی و جوهری بود، اما در حوزهی ابزاری از نوارهای كاست استفاده میكرد. یعنی نوارهای سخنرانی حضرت امام دست به دست در محافل و مساجد میگشت. اما این نوار نبود كه انقلاب كرد، تأثیر شبكههای اجتماعی در تحولات اخیر نیز تنها در سطح ابزاری بود.
در یكی از نشستهای تهران از جوانان مصری كه مردمشان را به میدان التحریر دعوت كردند، پرسیدم چه چیزی به شما انگیزه داد كه چنین حركت بزرگی را انجام دهید؟ گفتند: در دههی اول پس از انقلاب شما، ما از پدران و بزرگترهایمان میشنیدیم كه در ایران انقلابی پیروز شده كه پیام آن جز جنگ و خونریزی نیست. خیلی هم نمیگذاشتند واقعیتها را بفهمیم كه مثلاً جنگ عراق با ایران، به خاطر جاهطلبی رژیم بعث بوده و ایران از خودش دفاع میكند. در دههی دوم نیز دائماً به نسل جدید در مصر و جهان عرب اینگونه القا میكردند كه نتیجهی انقلاب ایران چیزی جز عقبافتادگی و تحجر نیست. در دههی سوم اما وقتی دسترسیهای رسانهای و فضای سایبر فراهم شد، یك روز میدیدیم كه ایران در حوزهی هوافضا آزمونهای مهمی دارد. روز دیگر میدیدیم در زمینهی ژنتیك پیشرفتهای علمی دارد. در حوزهی سیاسی هم میدیدیم مقامات ایران چقدر قوی علیه نظام سلطه حرف میزنند. بیش از همه، مذاكرات هستهای شما برای ما پیام تكاندهندهای داشت. میدیدیم جمهوری اسلامی ایران كه میگویند عقبافتاده است و كاری از دستش برنمیآید، در كنار دیگر پیشرفتهایش، در حوزهی هستهای صلحآمیز هم چنان پیشرفتی كرده كه همهی دنیا و نظام سلطه روی آن حساس شدهاند. این برای ما جالب بود، چون قبل از آن به ما القا میكردند كه پیشرفتهای ادعایی ایران دروغ است و مثلاً سانتریفیوژ و كیك زرد صحت ندارد.
این جوانان همچنین میگفتند: از طرف دیگر، چون البرادعی رئیس سابق سازمان انرژی اتمی مصری بود، مسائل مرتبط با ایران را با دو انگیزه پیگیری میكردیم تا هم ببینیم در ایران چه میگذرد و هم اینكه این سیاستمدار مصری چه میكند؟ بدون نیاز به هیچ بحثی و فقط از طریق تصاویر، پیامهای تكاندهندهای دریافت میكردیم. اولاً میدیدیم سه چهار جوان ایرانی یك طرف نشستهاند و شش كشوری كه ادعای ابرقدرتی جهان را دارند، طرف دیگر. یك در مقابل شش! ثانیاً مذاكره كه تمام میشد، نمایندهی ایران حرفش را بااقتدار میزد و گزارشی را ارائه میداد. طرف مقابل هم تهدید میكرد و میگفت مذاكره دیگر ادامه نخواهد یافت و فرصت ایران رو به پایان است. بعد هم میشنیدیم كه شمارش معكوس برای حمله به مراكز اتمی ایران شروع شده و منتظر بودیم كه كِی به ایران حمله میشود، اما در كمتر از شش ماه میدیدیم ایران سانتریفیوژهای نسل جدید را نصب كرد و دوباره مذاكراتی با همان وضع و همان صحنهها را میدیدیم.
گاهی آقای البرادعی مصاحبههایی چه در مصر و چه در وین داشت كه در آنها اعلام میكرد در بازدیدهای كارشناسان ما از مراكز اتمی ایران، میانگین سنّی كاركنان آن مجموعه از ۲۴ سال تا ۳۶ سال بود! دانشمندان و كارگزاران هستهای ایرانی در این ردهی سنی بودند و برای ما جالب بود كه طبق گزارش آقای البرادعی در این موضوع حساس، نسل جدید جوانان ایران اینقدر نقشآفرینی دارند.
این ده یا دوازده نفر جوان نقشآفرین و بازیگر اصلی در حوزهی بیداری اسلامی مصر میگفتند: آنچه به ما انگیزه میداد، دیدن این صحنهها بود.واقعیتهایی كه در این یك دهه میدیدیم، متفاوت بود از همهی آنچه كه سعی كرده بودند به جهان عرب القا كنند كه ایران در چه وضعیت فلاكتباری است. برای همین دیگران را دعوت كردیم كه به صحنه بیایند به خاطر رفع تبعیض و تحقیر حاكمان مصر نسبت به جوانان و مردم مسلمان.
بنابراین چه نسل قدیم نخبگان و مبارزان سیاسی كه با اندیشههای حضرت امام آشنا بودند و چه نسل جدید كه پیشرفتهای ایران و گفتمان و مواضع منطقی و قوی مسئولین جمهوری اسلامی ایران را دیدهاند، متأثر از عمق راهبردی ما در قلب جهان اسلام هستند.
3. در رابطه با عمق راهبردی ایران در جهان اسلام، چند نكته در سطح مردم و حتی حاكمان منطقه تأثیرگذار است. برای نمونه مواضع ما در موضوع فلسطین و حمایت از محور مقاومت بسیار مهم است. صرف نظر از این كه برخی حتی در جلسات به اصطلاح نخبگی و روشنفكری، موضوع فلسطین را در مسیرهای دیگری تحلیل میكنند، در افكار عمومی جهان عرب ارزش جایگاه ایران در ارتقای مقاومت كمتر ازپیشرفتهای علمی نیست. نكتهی دیگر، طراحی نظام مبتنی بر ولایت فقیه است كه باعث بیمهی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران شده و برای آنها معنی و مفهوم خاصی دارد.
آنها میفهمند علیرغم اینكه این كشتی مسیرهای پرتلاطمی را طی میكند، نظام ما یك نظام مردمسالار و انتخاباتی است و همهی مسئولان و حتی رهبری در چهارچوب مجلس خبرگان انتخاب میشوند. مجموعهی این واقعیات با مسائلی كه در كشورهای منطقه است، فاصلهی بسیاری دارد. اگرچه اغلب این كشورها دارای تركیب جمعیتی با اكثریت مسلمان هستند كه به قرآن اعتقاد دارند، اما فرهنگ جوامع آنها تحت هجمهی گستردهی غربی بوده و تاكنون نتوانسته ابتنای زندگی خود بر اسلام را نشان دهد.
البته امروز احیای قرآن و شریعت اسلام در مصر را با انقلاب مردم میبینیم. اگر این انقلاب مبتنی بر تفكرات اسلامی نبود، قانون اساسی مصر باید یك قانون سكولار میشد. اگر چنین نبود، وقتی یك مقام عالیرتبهی تركیه به مصر رفت و مردم آنجا را به الگوگیری از نظام سكولار دعوت كرد، از او استقبال میكردند، اما عملاً چنین اتفاقی نیفتاد. بنابراین نمیتوان گفت در مصر برخی از مردم اسلامخواه هستند و بخشی از مردم اسلامخواه نیستند. اگر مداخلات خارجی را حل كنیم و دلارهای خارجی را در نظر نگیریم كه برای مقابله با بیداری اسلامی بیحساب و كتاب وارد این كشور میشود، نخبگان و مبارزان اسلامی در حوزهی تحولات كنونی منطقه به دلیل ریشهای كه داشتند، در صحنهی انتخابات ماندگار شدهاند. كسانی در صحنهی بیداری اسلامی ماندگار شدند كه از عمق تفكرات ناب اسلامی برخوردار بودند. جریانات ریشهدار توانستند با رأی مردم بالا بیاییند و جریاناتی كه ریشه نداشتند با وجود نیّت خیرخواهانه، نتوانستند اكثریت را جلب كنند. پیروزی جریانات ریشهدار اسلامی نشاندهندهی این است كه این پدیده بیداری اسلامی است.
4. در پی تحولاتی كه بیداری اسلامی در منطقه ایجاد كرد، متحدین سنتی نظام سلطه یكی پس از دیگری به چالش كشیده شدند یا نظامهایشان فروپاشید. آمریكا و غرب و بخشی از حكومتهای سیاسی جهان عرب در كنار رژیم صهیونیستی به تلاطم افتادند. ابتدا خود را در مقابل انقلابهایی قرار دادند كه در جریان است، اما بعد از چند هفته به این نتیجه رسیدند كه حركت مردم ریشه دارد؛ لذا بهسرعت روش خود را تغییر دادند. سی.آی.ای و پنتاگون آمریكا كه تا لحظهی آخر برای سركوب و كشتار مردم در التحریر طراحی میكردند، وقتی دیدند نمیتوانند مقابل این موج بایستند، تاكتیك خود را تغییر دادند. خانم كلینتون مورد بیتوجهی جوانان انقلابی میدان التحریر قرار گرفت، ولی به جای اینكه از چندین دهه در كنار مبارك بودن عذرخواهی كند، گفت ما با مردم مصر هستیم!
نه ما و نه دوستان ما در منطقه و نه هیچ كشور دیگری نمیتواند به جای مردم سوریه تصمیم بگیرد. البته همه یك وظیفهی انساندوستانه و بینالمللی داریم كه با مساعی جمعی خود، شرایطی را فراهم كنیم تا هر چه زودتر آرامش به سوریه برگردد.
آنها به این نتیجه رسیدند كه نمیتوانند جلوی موج اسلامخواهی را بگیرند. البته مطالبات مردم منطقه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است، اما وقتی آن را تجزیه كنید، میبینید كه یك واقعیت در تكتك این مطالبات نهفته است؛ تمام آنها زیر پوششی به عنوان اسلامخواهی مطرح است.
پس از این مرحله، تصمیم غرب و رژیم صهیونیستی این شد كه نسبت به تحولات منطقه موجسواری كنند. ضمن آنكه در مراكز پژوهشی غرب و كشورهای مهم منطقه این تلقی وجود داشت كه اتفاقات جاری، بیارتباط با گفتمان انقلاب اسلامی و عمق راهبردی آن نیست. لذا تا امروز یكی از عوامل نگرانی آنها همین مسأله است.
غرب فهمیده است كه بهزودی ساختار سیاسی-امنیتی جدیدی در منطقه شكل میگیرد كه دو ویژگی دارد:
الف) ارتقای جایگاه محور مقاومت. یعنی امروز آقای اسماعیل هنیه به تونس سفر میكند، در حالی كه قبلاً نخستوزیر رژیم صهیونیستی به تونس سفر میكرد. رمضان عبدالله به مصر سفر میكند، در حالی كه مقامات رژیم صهیونیستی برای سفر به مصر نگرانیهای شدیدی دارند. اگر حاكمان فعلی مصر هم بخواهند یك دیدار پنهانی با رژیم صهیونیستی برنامهریزی كنند، با واكنش جدی مردم مواجه میشوند. پس ترتیبات جدید سیاسی-امنیتی در سایهی پدیدهی بیداری اسلامی شكل گرفته كه از ویژگیهایش، تقویت مقاومت است.
ب) به انزوا راندن رژیم صهیونیستی و كوتاهكردن دست نظام سلطه در آیندهی منطقه.
5. وقتی آمریكاییها دیدند كه حركت مردم عمیق است و موجسواری بر تحولات هم فایدهای ندارد، در اقدامی هوشمندانه، طراحی كردند تا با زبان تحولات منطقه، در سوریه نیز موجی را راهبیندازند. در تمام كشورهای دیگر، انقلابها در فاصلهی ۱۰ تا ۱۵ روز شكل گرفت، اما در سوریه پس از سه ماه انتظار، این اتفاق نیفتاد. در الگوی مصر، تعدادی جوان به عنوان بازیگر اولیه وارد صحنه شدند و مكان هم یك میدان اصلی در پایتخت بود. بعد زنان و سرانجام برخی تودههای مردم وارد شدند. بعد هم نخبگان سیاسی دارای ریشهی مبارزاتی. در سوریه اما اولاً اعتراضات با سه ماه تأخیر شروع شد. ثانیاً در پایتخت اتفاق مهمی نیفتاد، بلكه اولین اعتراضات در شهرهای مرزی مانند درعا و حماء بود. ثالثاً در كشورهای دیگر مردم فرصت داشتند كه مطالباتشان را مطرح كنند، اما در سوریه این اتفاق نادر افتاد كه بلافاصله با حمایت تمامعیار خارجی، دولت را وارد درگیری و جنگ تروریستی كردند. حتی فرصت ندادند كه بشار اسد طرح سیاسی خود را دنبال كند. چطور در بحرین ابتدا باید گفتوگوی سیاسی صورت بگیرد، اما در سوریه اول باید رئیسجمهور حذف شود و بعد وارد گفتوگو شویم؟!
به اعتراف خودِ آمریكاییها، آنها بخشی از نیروهای القاعده را به سوریه انتقال دادند، با این تحلیل كه میتوانند نظام بشار اسد را ساقط كنند؛ و البته بعداً آنها مهار خواهند شد. ولی مدتی بعد دیدند خطای بزرگی مثل خطاهایشان در عراق و افغانستان مرتكب شدهاند. متأسفانه برخی دوستان ما در منطقه نیز شتابزدگی كردند.
بنابراین آمریكا و متحدانش، یك انقلاب مهندسیشده را در سوریه پیگیری كردند. البته این به آن معنی نیست كه سوریه در یك وضعیت دموكراتیك بود. سوریه هم مانند بسیاری از كشورهای عربی نیازمند اصلاحات است، اما مردم این كشور باید دربارهی نظام سیاسیشان خود تصمیم بگیرند. نه ما و نه دوستان ما در منطقه و نه هیچ كشور دیگری نمیتواند به جای مردم سوریه تصمیم بگیرد. البته همه یك وظیفهی انساندوستانه و بینالمللی داریم كه با مساعی جمعی خود، شرایطی را فراهم كنیم تا هر چه زودتر آرامش به سوریه برگردد.
خوشبختانه تحولات منطقه در مسیر بیداری اسلامی و تحت نفوذ گفتمان انقلاب اسلامی ایران است. این در حالی است كه طراحی آمریكا و متحدان منطقهای آن برای محدودكردن عمق راهبردی جمهوری اسلامی ایران بود. ما از عمق راهبردی خود برای پایاندادن به خشونتها و آغاز اصلاحات در منطقه استفاده میكنیم. در فضای بیداری اسلامی، پیروزی ملتهای منطقه یكی پس از دیگری شكل میگیرد و نظام سیاسی ایران از توقف خشونت و توجه به آراء مردم حمایت میكند و گفتمان ما دیدن واقعیتها در فضای جدید است.
منبع: KHAMENEI.IR
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: